قهوش خورد خیره شد به خیابون گفت این آدما رو میبینی

قهوشُ خوردُ خیره شد به خیابون ، گفت این آدما رو میبینی ؟ هر روز از خونه میزنن بیرون ، خودشونو گم میکنن تو جمعیت که شاید درداشون دیده نشه
آدمایی که بهم سلام میگن بعدشم غیب میشن! بدون خدافظی ..
این کوچه، این خیابونارو میبینی ؟؟ هرروز ، هرشب یه مُرده میده ، یکی از درد نَسخی میمیره!
این پنجره هارو میبینی ؟ هر شب توش یه جوون میمیره، هرشب صدای هق هق های خورده یِ پسری میاد که نمی‌خواد کسی بفهمه داره گریه می‌کنه، صدای بغض های خورده ی دختری ک بغض هاشو تو بالشت میشکنه تا شاید بغضش خفه اش نکنه
این خیابونا ، این آدما ، این پنجره ها، این کوچه ها خیلی عجیبن! خیلی.
_
دیدگاه ها (۰)

خوشحالی؟ زنگ بزن باهم خوشحالی کنیمناراحتی؟ پی ام بده باهم در...

عشق اما نهایتی مجهول 🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط