ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی

ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی

تا مگر پیرانه سر از سر بگیرم نوجوانی

‌آری آری نوجوانی می توان از سرگرفتن

گر توان با نوجوانان ریخت طرح زندگانی

‌گرچه دانم آسمان کردت بلای جان ولیکن

من به جان خواهم ترا عشق ای بلای آسمانی

‌ناله نای دلم گوش سیه چشمان نوازد

کاین پریشان موغزالان را بسی کردم شبانی

‌گوش بر زنگ صدای کودکانم تا چه باشد

کاروان گم کرده را بانگ درای کاروانی

‌زندگانی گر کسی بی عشق خواهد من نخواهم

راستی بی عشق زندان است بر من زندگانی

‌گر حیات جاودان بی عشق باشد مرگ باشد

لیک مرگ عاشقان باشد حیات جاودانی

‌شهریارا سیل اشکم را روان می خواهم و بس

تا مگر طبعم ز سیل اشکم آموزد روانی...🍂🌸❤

#عاشقانه
#خاصترین
دیدگاه ها (۰)

آیا اعتراف کنم هرگز هیچ‌کسی را مثل تو دوست نداشتم ؟و آیا بگو...

منم عاشق مرا غم سازگار استتو معشوقی ترا با غم چکار استتو گر ...

تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانیبه افسون کدامین شع...

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردیسحر چون آفتاب از آشیان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط