خشک و زمستانی ام بهار ندارم

خشک و #زمستانی ام بهار ندارم
باخته‌ام، برگی اعتبار ندارم

ریشه - که جز خاک، بر سرم نتوان ریخت
شاخه - که جز #برف ، کوله‌بار ندارم

ملعبه ی دستِ کودکانِ جنونم
یک گل مصنوعی ام که خار ندارم

یک قدمیِّ غزال زخمی ام اما
پای عبور و دلِ شکار ندارم

شاهم، شاهی که ماتِ قلعه ی دوری ست
شاه پیاده که یک سوار ندارم

مثل همیشه تو را ندارم و از تو
بیش تر از این هم انتظار ندارم

#محمدحسین_ملکیان
دیدگاه ها (۱)

دوست داشتن یا دوست داشته شدن

هوا هوای حواست

چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد

#آه که انسان باید چه تاوانی بدهد تا یک خاطره را دوباره بازآف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط