ماسان کوپ، بهشتی رویایی در #گلستان

دوش دیدم وسط کوچه روان پیری مست
برلبش جام شرابی وسبویی در دست

گفتم نکنی شرم از این می خواری؟
گفتا که مگر حکم به جلبم داری!؟

گفتم تو ندانی که #خدا مست ملامت کرده؟
در روز #جزا وعده به اتش کرده؟

گفتاکه برو بی خبر از دینداری
خود را به از باده خوران پنداری؟!

من می خورمو هیچ نباشد شرمم
زیرا به #سخاوت خدا دل گرمم

من هرچه کنم گنه از این می خواری
صد به ز تو ام که دایما هشیاری

#عمر زاهد همه طى شد به تمناى #بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت

این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت

#دوزخ از تیرگی #بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
#صائب_تبریزی
#اشعار_خاص #شعر_خاص #شعر_زیبا
#شعر_ناب #اشعار_ناب #متن_زیبا
#طبیعت #طبیعت_ایران #طبیعت_زیبا
.
.
.
#بخوان_شعر_سخن_ناب
دیدگاه ها (۴)

لطفاً کپشن را بخوانید ....يک #پرستار استراليايي بعد از 5 سال...

خلاصه که به قول شاملو  روزگار غریبی ست نازنین .صبورانه منتظر...

چه کسانی شرمنده « #شهدا » هستند ! دکتر دهرابپور در ادامه متن...

#انسانیت مرز نداردرسم نداردرنگ پوست و دوست و دشمن ندارند ؛ان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط