گیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما …
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت
در محفل شعر آمدم و رفتم و … گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟
می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت …!!!
#کپی_ممنوع🚫
#عاشقانه #خاص #تنهایی
#ستایش_قلب_سربی
#ویسگون #باران_نیکخواه
#احساسی
دیدگاه ها (۲۹)

❖"عشق یعنی حال خوب داشتن"🌺👌همه ی انسانهای خوشبخت, بدون استثن...

📝 کپشن : نبودم صاحب خوبی برایت دل،حلالم کن صاحب خوبی برای دل...

📝 کپشن : ما در این دنیا با افراد زیادی آشنا می‌شیم.   برخی ا...

🥺گیر نکنید ؛ تویغمِ نبودهِ آدماییکه رفتن …#ستایش_قلب_سربی#خا...

درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفتدر من غزلی درد کشید و سرِ ز...

🦋 Wounded butterfly 🦋part 11ویو جونگ‌کوک 🌕 بعد یک ماه و خورد...

طاهره خورشیدوند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط