هممون برده عشق یکطرفه ایم.....

شده شاهو
شدم برده برایش
دلم گرفت ازاین همه
تبعیض برامعشوقی که
دل پژمرده من عین خیالشم نیست
خسته شدم از
بردگی کردن برامعشوقی که
ازتخت غروربلندنمیشه ومحکم تختش روچسبیده
وحس من روزیر
پاهاش له میکنه وتوجهی به احساسم نداره
دیگه نمیخام برده وزندانیش
باشم
دیگه نمیخام
عاشق اون باشم
دیگه نمیخام برامن معشوق باشه
سپردمش
به خودش واون تخت غرورش که بخاطرش دل منوتیکه تیکه کرد
امیدوارم
تخت ودیوار غرورش خراب نشه
که دلش هوس برده جماعت عاشقی چون من کنه...
نوشته از:ff.f@
دیدگاه ها (۱)

یه روزی میاداسم منوهم ازیادت ببری...

خسارت قلبمو...

چشات تنهاقهوه ای بودکه به کامم تلخ شد....

من دلی تورادوست دارمدلی تورامی ستانمدلی دستانت رامی گیرمدلی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط