غم این سریال و قسمت اخرش

غم این سریال و قسمت اخرش :)
ینی با دیدن این سریال و قسمت اخری کہ دلمو ریش ریش کرد یہ بار دیگہ بہتر فہمیدم ما دخترا جدی جدی وقتی عاشق میشیم چشمون دیگہ چیزی رو نمیبینہ ... شیرینم مث یکی از ماها , خودشو بخاطر یہ پسری کہ اصن ارزش نداشت بدبخت کرد و خب عاشق بود اما این عشق جدی جدیبہش اسیب رسوند اما اون تا لحظہ اخر نگران امیر بود و لحظہ اخرم بخاطر امیر مرد هم خودشو بدبخت کرد هم خانوادشو ... البتہ چیز عجیبی نیس چون ما دخترا عاشق کہ میشیم اینجوریم ...نہ بہ خودمون و نہ بہ دیگران فکر میکنیم فقط تا لبہ ی مرگ واسہ عشقمون میریم بعضیا حرفامو خیلی خوب درک میکنن 😢
من بیشتر دلم برا باباش سوخت خیلی وابستہ ی شیرین بود معمولا بعضی از ما دخترا کہ عشق پدری نچشیدیم پناہ میبریم بہ پسر غریبہ اما اگہ جای شیرین بودم انقد بابای بہ اون خوبی رو اذیت نمیکردم باباش هم کارخونہ اشو از دست داد هم دخترشو 💔😓
#تاسیان