🎶🦋 کجاست بارشی از ابر مهربان صدايت ؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هايت

به قصه ی تو هم امشب ، درون بستر سينه
هوای خواب ندارد ، دلی که کرده هوايت

تهی است دستم اگر نه ، برای هديه به عشقت
چه جای جسم و جوانی که جان من به فدايت

چگونه می طلبی ، هوشياری از من سرمست
که رفته ايم ز خود ، پيش چشم هوش ربايت

هزار عاشق ديوانه در من است که هرگز
به هيچ بند و فسونی نمی کنند رهايت

دل است جای تو تنها و جز خيال تو کس نيست
اگر هر آينه ، غير از تويی نشست به جايت

هنوز دوست نمي دارمت مگر به تمامي ؟
که عشق را همه جان دادن است اوج و نهايت

در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبين وداع و سر سلام به پايت🎶🦋

#حسین_منزوی #همایون_شجریان
دیدگاه ها (۰)

🍁🧡 باید به خرمالوهای کال سر بزنم، به انارهای سبز به آدمهای ن...

🧡🍁 بـــرخــیــز ڪــہ روز رنگے پاییز استایـــن مــنــظــرہ پر...

🧡🤎 به پاییز بگوییدقدری آهسته تر قدم برداردچرا که بغضی بی رحم...

🍂🤎 ‌پاییز را میبینی؟😍؛آرام آرام از کنار تابستان میگذرد؛صدایش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط