عاشقانه های شبنم
آن برگ مچاله شده از آب و هوا من
چون نامه ی ناخوانده ی در بند بلا من
لبخند غم انگیز مرا هیچ نفهمید
چون زخمِ دهان بسته ی مظنون به خطا من
اینجا همه از ریشه ی من پای گرفتند
چون غنچه ی نشکفته ی پرپر به کجا من؟
لب بسته ام از صحبت اغیار به محنت
تا کی همه جا پر شوم از جور و جفا ،من
چون بلبل خوش نغمه که بر منبر گلهاست
از پند و نصیحت شده ام نوحه سرا من
عمری همه ی همُّ و غمم همّ ِ عزیزان
اکنون فقط از آنهمه تلواسه، خدا، من
جا مانده ام از قافله ی اشک در این چشم
کو زمزمه ای تا که بشورَد همه جا من
چون نامه ی ناخوانده ی در بند بلا من
لبخند غم انگیز مرا هیچ نفهمید
چون زخمِ دهان بسته ی مظنون به خطا من
اینجا همه از ریشه ی من پای گرفتند
چون غنچه ی نشکفته ی پرپر به کجا من؟
لب بسته ام از صحبت اغیار به محنت
تا کی همه جا پر شوم از جور و جفا ،من
چون بلبل خوش نغمه که بر منبر گلهاست
از پند و نصیحت شده ام نوحه سرا من
عمری همه ی همُّ و غمم همّ ِ عزیزان
اکنون فقط از آنهمه تلواسه، خدا، من
جا مانده ام از قافله ی اشک در این چشم
کو زمزمه ای تا که بشورَد همه جا من
- ۴.۸k
- ۰۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط