بهش خیره شدم

بهش خیره شدم
اولین چیزی که به زهنم رسید
به چی فکر می‌کنه ؟ اونم اینقدر عمیق که صدای جیخ و خنده بچه ها توجهش رو جلب نکرده ....

آروم زمزمه کردم کنار گوشش
: خانومم ...

متعجب عین وقتی که آب میرزه رو سر و صورتش بهم خیره شد

خیره شدم تو نگاهش آروم آروم لبخند رو لبامون جا گرفت

حرف هام رو با نگاهای لبریز شده از عشق ابراز کردم

"تو را چه کار شده اینگونه در پروازی و مارا از یاد بردی "

با اجازه ادامش رو بعد عرض میکنم خانم نویسنده ✨


.....

اینگونه بود که تصمیمم بر این شد لحظاتی بعد دست به قلم شم دوستان 🌼

با تشکر از شکیبا بودن شما عزیزان 🌹
دیدگاه ها (۰)

راستی بچه ها یه سوال آدم ها با هم دوست می شند گاهی دوست عادی...

عجیب همه تو کارهامون مونیدم و نمی‌دونیم ولی می‌خوایم بمیریم ...

😎

ماشاالله به تو ای که عین من قوی موندی و با تمام درد ها تلاش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط