مُـحرم
ماه عزاداری و روضه!
یکسال تموم منتظرت بودم!
منتظر بودم از راه برسی و با گریه دردام و توی شبای روضه ت آروم کنم!
دلم گریه میخاد!
خیلیم شدید ، مثِ شبِ حضرتِ قاسمِ پارسال که شب تولد خودمم بود ، یجوری با روضه های شوهر خاله گریه کردم که آخرش بی حال شدم و آب قند لازم!
دلتنگ شده بودم برای نشستن کنار راهروی خونه ی مامان جون و خوندن زیارت عاشورای دسته جمعی!
میخام هنوزم بشینم و دلم و بسپرم دست عاقای علیخانی!
شوهر خاله م و میگم!
همیشه میگفت پا منبریا و گریه کُنای من همشون نوجوونن ، باید یجوری بخونم که هم دلشون برای اون مصیبتا بسوزه هم بتونن بفهمن چی دارم میگم!
راست می‌گفت ، هر ده شب هیئت و تا ظهر عاشورا یجوری روضه میخوند که آخرش هممون با چشمای قرمز شب و به سر میکردیم!
به قول بابا آدم باید تشنه ی روضه بمونه ، دلش بخواد بشنوه و گریه کنه اما به خودش بیاد و ببینه عاقای مداح داره با دعای " اللهم عجل لولیک الفرج" مجلس و تموم میکنه!
راستم میگفت ، همیشه هیئت کوچیکمون همینجوری سر میشد!
نذر کرده بودم اگه به خواسته م برسم کل ده شب چایی هیئت با من باشه!
ولی خب نشد ، کرونای نامرد همین دلخوشیای ساده و ثوابای کوچیکم ازمون گرفت!
اما به هر حال من این شبای محرم و عجیب دوس دارم!
این شبا بوی سیب میده!
بویِ سیبِ سرخ :)

#کیانا_نوشت
1400/5/19
اول محرم

پ.ن : کلیپش با صدای آقا میثم مطیعی که عجیب روضه ها و مداحیاش و دوس دارم و حالم و خوب میکنه🙂🖤
رفقا دعا یادتون نره✨🤍💚🌿

حرفای خوب🙂 :
https://harfeto.timefriend.net/16313759099342