در اعماق و ژرفای تاریکی قلبم همچنان بر دریچه ای که امید ب
در اعماق و ژرفای تاریکی قلبم همچنان بر دریچه ای که امید بر این داشتم که نوری به سمت من حرکت کند مینگرم، چه بسا این امید را برای ماندن در اینجهان هستی از دست داده ام ،باز ادامه خواهم داد و آن گونه که برای رسیدن به آن نور میدوم ؛ و آن گونه که پاهایم زخمی شده اند ،منتظر هستم که آن نور از من فرار نکند و به سراغ من بیاید ،گویی این نور هم از من فراریست .با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچهی سرگردانی است
دربهدر در پی گم کردن مقصد رفتیم
مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم
#ارامش
#زندگی
#سکوت
#یادگاری
#داداش.علی
#ویسگون
#دلتنگی
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچهی سرگردانی است
دربهدر در پی گم کردن مقصد رفتیم
مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم
#ارامش
#زندگی
#سکوت
#یادگاری
#داداش.علی
#ویسگون
#دلتنگی
- ۶.۴k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط