امر کردی که برو، چَشم ، اطاعت کردم
پای خود را به درِ خانه هدایت کردم
خبر از آینه قرآن و کمی آب نبود
به خداحافظی تلخ قناعت کردم
باز دندان به جگر بردم از این حال خراب
مثل هر بار شکستم وَ نجابت کردم
گله کم نیست ولی حوصله کمتر دارم
چون به بی مهری آن قلب تو عادت کردم
چمدان دست من و خنده به لبهای تو بود
شاد بودی و من اظهار رضایت کردم
رفتم از پیش تو اما دل من درقلب تو ماند
من به هر کس که تو را دیده حسادت کردم
بی تو عمریست که در خلوت تنهایی خود
محضر غصه ی تو عرض ارادت کردم
آخرین سطر ورق آمد و ناگفته زیاد
به همین گفتن یک جمله کفایت کردم
دوستت دارم و هر شب به تو می اندیشم
آه شرمنده اگر باز جسارت کردم....🦋🦋

#saharshehim💖

#عاشقانه
#چشم_آهوم
دیدگاه ها (۱)

صدای گام های توضربان زندگی من استبا من راه بیا با تو تشنه ی ...

با یک عالمه عشقسبوی با هم بودنمان راپر میکنمتا یادم بماندمن ...

دلمـ می‌خواستـ بهتر از اینی که هستـ سخن می‌گفتمـوقتی که دور ...

عشق میتواند صدای خنده‌اش باشدیا خجالتِ توی نگاهش وقتی میگوید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط