half brother فصل ۲ part : 24

مرد دستش را به نشونه تسلیم بالا برد
> نمیدونستم با کسیه داشت کمکم میکرد
جونگکوک در حالیکه میکشوندش سمت من غريد
_ به نظر میرسه تنها کسی که داشت بهت کمک میکرد خودت بودی ازش معذرت بخواه همین الان
مرد : رفیق ببین..
جونگکوک گردنش را محکمتر فشرد
_ معذرت بخواه
مرد تسلیم شد : متاسفم
جونگکوک همچنان عصبانی بوددنوشیدنی ها را تو دستم جابجا کردم و گفتم : بیا جونگکوک بیا بریم لطفا
وقتی نوشیدنیش را از دستم گرفت و با قدم های بلند دور شد نفس راحتی کشیدم مرد از پشت سرمون
گفت : خوش شانسی که سر موقع اومدی چون قصد داشتم ازش میخواستم برام س*ا*ک بزنه
جونگکوک چرخید و مستقیما برگشت سمتش اما من دویدم و جلوش ایستادم هردومون بهم خوردیم و هر دو نوشیدنی روی لباسم چپه شد
گرتا : جونگکوک خواهش میکنم نباید کاری کنیم که پرتمون کنند بیرون لطفا التماست می کنم
علیرغم نگاه و حشیش معجزه شد و قدمی عقب رفت فهمیدم که میدونه اگر یه قدم دیگه برداره شبمون خراب میشه خوشحال بودم که فهمیده اون یارو ارزشش را نداره
جونگکوک قبل از اینکه باهام بیاد از اتاق بیرون بریم داد زد
_ باید از این زن تشکر کنی که هنوز صورتت سالمه
توی سکوت از اتاق بیرون رفتیم تا اینکه گوشه لباسم را گرفت و گفت : _ لعنتی افتضاح به نظر میرسی
خندیدم و گفتم : یه افتضاح س*ک*س*ی
گفت : _ بیا بریم برات لباس جدید بخرم
اوه خدای من گرتا کلماتت را با دقت انتخاب کن
گرتا : نه اشکالی نداره تقصیر خودم بود خشک میشه
ببین بهت چی میگم اگر امشب بردی میتونی همشو برای خرید لباس خوشگل گرون قیمت واسه ی من خرج کنی این تنها راهیه که میتونی برام هزینه کنی
جونگکوک : پس باید بهترین تلاشم را بکنم چون بوی بشکه آبجو میدی
گرتا : مرسی
جونگکوک: اول بیا بریم یه چیز دیگه سفارش بدیم
کنار جونگکوک ایستاده بودم و یک بار دیگه داشتیم نوشیدنی می خریدیم
جونگکوک پرسید : با من میای پوکر بازی کنی یا این که میری به اون بازی پنی مزخرفت برسی
بعد در حالیکه به میز بازی پوکر نگاه میکرد ادامه داد
_ حالا که خوب فکرش را میکنم میبینم نیای بهتره اگر بیای نمی تونم تمرکز کنم یه عالم مرد اینجاست و همه اون آشغالا میان تا باهات لاس بزنن و من هم طاقت ندارم به دعوای دیگه شروع کنم چرا به کار دیگه نکنیم تو برو پنی خودت را بازی کن منم بعد از چند دست پوکر میام پیشت
موافقت کردم باشه
پس همونطور که از جونگکوک دور میشدم فکر کردم باید ازش میپرسیدم چرا لاس زدن بقیه مردا با من اذیتش میکنه مگه خودش نگفت وظیفه من نیست که نگرانش باشم پس چرا الان خودش نگران من بود.

خب اینم از پارت هدیه آخر با تاخیر لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
شبتون بخیر خوشگلای من 🌌🌙⭐️
دیدگاه ها (۸۷)

half brother فصل ۲ part : 25

half brother فصل ۲ part : 2۶

half brother فصل ۲ part : 23

half brother فصل ۲ part : 22

ادامه لایو ویورس جونگکوک:🐰🐰: اتاق «جونگکوک، سوکجین، برات گوش...

کیوت ولی خشن پارت ۱۷خیلی بهت برخورد دست به سینه تکیه دادی و ...

لایو ویورس جونگکوک:🐰‌🐰اوه؟ میتونیم شخصیت رو شخصی سازی کنیم! ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط