قسم به شکوه پروازِ پروانه‌ای که از پیله‌ی تاریکی بیرون خزیده، هنوز هم امید هست.
قسم به صلابتِ چشمه‌ی جوشانی که از دل کوه‌ها سرازیر شده، هنوز هم امید هست.
قسم به جسارت گیاه گستاخ و نحیفی که در دل سنگ‌ها ریشه دوانده و به سمت نور جوانه زده، هنوز هم امید هست.
ما درون تاریکیِ پیله‌ها و کوه‌ها و سنگ‌هاییم و باور نداریم که می‌شود. چون درخشش نور را ندیده‌ایم هنوز و به رهاییِ بی‌مرزِ آسمان آشنا نیستیم.
برای مایی که چشم‌هامان به تاریکی و سکوت عادت کرده، پرواز و طلوع و سبز شدن، باور پذیر نیست!
وگرنه می‌شود، وگرنه امید هست.

بگذار این پیله که کنار رفت، قلبِ این سنگ که شکافته شد، تازه در خواهیم‌یافت که چه بال‌های توانمندی داشته‌ایم برای پرواز و خورشید و آسمان و آزادی را عمیقا در آغوش خواهیم‌کشید...

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

.

#شاهرخ#شاهرخ_خواننده#ترانه_عاشقانه#ترانه_های_گمشده#خاطره_انگیز#نوستالژی_ایرانی#یادهاوخاطره_ها
دیدگاه ها (۳)

من از جهان چه خواستم؟کمی نشستن وبه ماه و آسمان نگاه کردن وکم...

فوّاره‌وار، سر به هوایی و سر به زیر!چون تلخیِ شراب، دل‌آزار ...

حقیقت تلخ

عشق،خطای فاحشِ فرددر تمایز یک آدم معمولیاز بقیه آدم‌های معمو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط