تمام هفته

تمامِ هفته
مي دوي مي دوي مي دوي
تا به پايان برسد
بعد گوشه اي مي نشيني
چاي مي نوشي
و به اين فكر مي كني
كه چقدر جايش خاليست
و بعد فكر مي كني
كاش پايان هفته تمام شود
و باز هم بدوي
و فراموش كني جاي خاليش را
و بعد همانجا
چايت سرد مي شود
و تو فكر مي كني اگر بود
هزار بار گفته بود
جان دل! چايت سرد شد
هفته هاي بي تو
همان بهتر پاياني نداشته باشد
من خستگي ام كه كم مي شود
صندلي خالي آنطرف ميز
عجيب به چشمم مي آيد
جايت
عجيب
خاليست
دیدگاه ها (۲)

از همان ابتدا انتظار زیادی نداشتیم.عادت کرده بودیم، به پیچ‌ه...

به یاد آوردن خاطره‌ای دلخواه اما رخ نداده، احتمالا شکلی از م...

چه کسی می‌گوید که گرانی شده است ؟تن عریان ارزان !آبرو قیمت ی...

بايد قيدشان را بزنی ! قيد همه آدم‌هايی را كه برای خوشحال كرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط