ای نشسته درخیال من فراموشم مکن

ای نشسته درخیال من، فراموشم مکن
با فراموشی و تنهایی، هم آغوشم مکن
زندگانی می کنم چون شعله با خود سوختن
زنده ام با سوز و ساز خویش، خاموشم مکن
هر چه می خواهی بکن اما فراموشم مکن
دیدگاه ها (۰)

میدونی از کجای زندگی خستم..از اونجایی که وسط خنده هام بغضم م...

صبــــر یـک فـــریـب اســـتـــــ . . .ســالـهـاســت بــا غــ...

اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

خون آشام عزیز (66)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط