Island of Hawaii
part 3
هایون : میکیونگ بس کن اذیتشون نکن اگر خودتون هم نمیگفتید ما خودمون هم میخواستیم بعضی وقتا تنهاتون بذاریم. میکیونگ : جین وو چیشده؟ هایون: آخه بچه مثلا خجالت کشیده حرف نمیزنه. هایون و میکیونگ باهم میخندید و جین وو و داسام را مسخره میکردند. جین وو هم از خجالت سرخ میشد داسام هم گاهی اوقات میخندید گاهی اوقات هم خجالت میکشید.
بلاخره بعد از کلی مسخره بازی به فرودگاه رسیدند. رفتند سوار هواپیما شدند و بعد از دقایقی هواپیما بلند شد جین وو و داسام که طبق معمول حرف میزدند میکیونگ هم داشت با اِیرپادش آهنگ گوش میداد من فقط بیکار مونده بودم پس من هم اِیرپادم را روی گوشم گذاشتم و سرم را به پنجره چسبوندم و به بیرون خیره شدم دیدن ابر ها از بالا یه حس خیلی بهتری از دیدنشون از پایینه ،خورشید وسط اون همه ابر سفید که خورشید روشن تابیده بود و کمی رنگ زرد روی اونها میپاشید این یه ترکیب رنگ فوق العاده و یه ایده خوب برای طرح آخر سالمه اگر اینو برای طرح آخر سال تحویل بدم یه طرح پر آرامش با بهترین ترکیب رنگ در کل بخش طراحی دانشگاه میشه وقتی رسیدیم به جزیره کارم را شروع میکنم و طرحم را میکشم اما اول میخوام یکم خوش بگذرونم یک ماه واسه یه این کار وقت هست
نگاه کردن به این منظره آرامش خاصی بهم میداد که نفس های عمیقم اینو ثابت میکرد و باعث میشد چشم هام کم کم به خواب بره خودم هم نفهمیدم چجوری خوابم برد.
بعد از مدتی با صدای میکیونگ که اسمم را صدا میکرد از خواب بیدار شدم کمی جالبه جا شدم و بعد میکیونگ اِیرپاد ها را از گوشم در آورد و گفت : خوب خوابیدی؟ هایون: خیلی البته یه دختر خوشگل اما مزاحمی اومد و باعث شد از خوابم بیدار بشم. میکیونگ: شرمنده ام بیشتر از پنج ساعته که خوابی هواپیما کم کم میخواد فرود بیاد. هایون: خیلی هیجان دارم قراره کلی شب گردی کنیم و خوش بگذرونیم . میکیونگ : همچنین.
هایون : میکیونگ بس کن اذیتشون نکن اگر خودتون هم نمیگفتید ما خودمون هم میخواستیم بعضی وقتا تنهاتون بذاریم. میکیونگ : جین وو چیشده؟ هایون: آخه بچه مثلا خجالت کشیده حرف نمیزنه. هایون و میکیونگ باهم میخندید و جین وو و داسام را مسخره میکردند. جین وو هم از خجالت سرخ میشد داسام هم گاهی اوقات میخندید گاهی اوقات هم خجالت میکشید.
بلاخره بعد از کلی مسخره بازی به فرودگاه رسیدند. رفتند سوار هواپیما شدند و بعد از دقایقی هواپیما بلند شد جین وو و داسام که طبق معمول حرف میزدند میکیونگ هم داشت با اِیرپادش آهنگ گوش میداد من فقط بیکار مونده بودم پس من هم اِیرپادم را روی گوشم گذاشتم و سرم را به پنجره چسبوندم و به بیرون خیره شدم دیدن ابر ها از بالا یه حس خیلی بهتری از دیدنشون از پایینه ،خورشید وسط اون همه ابر سفید که خورشید روشن تابیده بود و کمی رنگ زرد روی اونها میپاشید این یه ترکیب رنگ فوق العاده و یه ایده خوب برای طرح آخر سالمه اگر اینو برای طرح آخر سال تحویل بدم یه طرح پر آرامش با بهترین ترکیب رنگ در کل بخش طراحی دانشگاه میشه وقتی رسیدیم به جزیره کارم را شروع میکنم و طرحم را میکشم اما اول میخوام یکم خوش بگذرونم یک ماه واسه یه این کار وقت هست
نگاه کردن به این منظره آرامش خاصی بهم میداد که نفس های عمیقم اینو ثابت میکرد و باعث میشد چشم هام کم کم به خواب بره خودم هم نفهمیدم چجوری خوابم برد.
بعد از مدتی با صدای میکیونگ که اسمم را صدا میکرد از خواب بیدار شدم کمی جالبه جا شدم و بعد میکیونگ اِیرپاد ها را از گوشم در آورد و گفت : خوب خوابیدی؟ هایون: خیلی البته یه دختر خوشگل اما مزاحمی اومد و باعث شد از خوابم بیدار بشم. میکیونگ: شرمنده ام بیشتر از پنج ساعته که خوابی هواپیما کم کم میخواد فرود بیاد. هایون: خیلی هیجان دارم قراره کلی شب گردی کنیم و خوش بگذرونیم . میکیونگ : همچنین.
- ۲.۲k
- ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط