بهتر بود به جای گفتن نصیحت های تکراری حرف های خنجر مانن

بهتر بود به جای گفتن نصیحت های تکراری ، حرف های خنجر مانند ، کلمات بی‌رحمانه ، فریاد های بی‌جا ؛ درک نکردن ،
فقط یک بار او را در آغوش بکشند...انها حتی نمیدانستند در تنهایی‌شان با خودشان چه ها که نمیکنند.. ؛ او...حتی باری سخن نگفت ، از درد هایش ؟ از تحمل کردن هایش ؟ از اشک های نریخته اش ؟ از فریاد های خفه شده اش ؟ از بغض های شکسته نشده اش ؟ نه..هیچ‌یک را حتی یک بار به زبان نیآوَرد..
به جای اینها ؛ با خودش سخن میگفت ، انقدر که دیگر خودش نبود ، چندین خود ها اورا شانل میشد و هر یک...به گونه اورا ازار میداد..



-{ مازُخیسم }-
دیدگاه ها (۲)

_ و اما ، گناه تو چه بود ؟ ........گناه من ؟ من ، تمام چیزی...

دست از سَرَم بردار.....عزیزکَردِه من هیچ چیزی از سویَت نمیخو...

قربانت شوم ؛زمان بسیاری از اخرین 'دوستت‌دارم' گفتنم نَگُذَشت...

به بزرگی خودتو ببخشین اگه کاپ داشتینمن برممممم 🚶🏻‍♀️

چپتر ۱۰ _ سقوط سایهسال ها از روزی که باربارا دوباره به دنیا ...

«معشوق سابق» پارت شصت و سه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط