بابا.....
🌹بازی با تابوت بابا!.
❤️بابا که از راه میرسید، با ذوق بدو میرفت سمتش، خودش را پرت میکرد بغلش و میگفت:«بابا... بازی!» و بابا، هر چقدر هم خسته بود، با خنده مینشست و میگفت: «بازی کنیم، عزیز دل بابا...»
#نابودی_اسرائیل
❤️بابا که از راه میرسید، با ذوق بدو میرفت سمتش، خودش را پرت میکرد بغلش و میگفت:«بابا... بازی!» و بابا، هر چقدر هم خسته بود، با خنده مینشست و میگفت: «بازی کنیم، عزیز دل بابا...»
#نابودی_اسرائیل
- ۲۲.۵k
- ۱۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط