زنی را می شناسم من

🍃زنی را می شناسم من
که شوق بال و پر دارد
ولی از بس که پُر شور است
دو صد بیم از سفر دارد
زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه
سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون...🍃

🌱پ.ن:یکم دلم گرفته بود اینو گذاشتم ببخشید ناراحت میشید🌱


📝 #هانیه #نوستالژی #شخصی
#ه_مثل_هانیه #نوستالژیک #خانواده
#آلفا #خاص #هنرمند
#کتابخانه_آلفا #شصتی_ها #هنرمندان
#قصر_عشق #هفتادیا #موسیقی
#نوشته #هشتادیا #طبیعت
#دلنوشته #آپارات #تنهایی
#هنر #ویژه
#تو_و_دیگر_هیچ #ویسگون #پست
#سیمین_بهبهانی
دیدگاه ها (۹)

🍃 مادر بزرگ سجاد یه خانوم خوزستانژ بود که توی حیاط کلی لیف ...

🍃اینا کتاب نیستااااینا مجموعه دوست داشتنی یه دهه شصت یا دهه ...

🍃این یکی از اجداد دمپایی های دهه شصتی هاس که تفاوتش با دمپای...

🍃 به وقت عصر مهمان خانه ی مادربزرگ و پذیرایی مادربزرگ از غور...

🍁هنوز در دلم انگار، زندگی جاری‌ است💚🍁🌱پ.ن:۱۴۰۴/۸/۱۸🌱📝 #هانیه...

🍁پیر شدیم رفت... 🍁🌱پ. ن: اولین کارتونی که با ویدئو دیدم سیند...

🍁اون قدیما یه جایی بود به اسم "روی تلویزیون"🍁🌱پ.ن:۱۴۰۴/۸/۲۲🌱...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط