دلم یک غریبه میخواهد خیلی غریبه آنقدر که فقط گوش شنوای

دلم یک غریبه می‌خواهد، خیلی غریبه. آنقدر که فقط گوش شنوای حرف‌هام باشد بدون هرگونه سوگیری و قضاوتی. بدون آنکه بداند چه کسی هستم و از کدام سرزمین! بدون ‌آنکه چراییِ کارها و حرف‌ها و رفتارهام برایش مهم باشد.
دلم یک غریبه می‌خواهد که روبرویش بنشینم و فقط حرف بزنم. از تمام چیزهایی که نمی‌توان از آن‌ها با کسی حرف زد، از تمام احساسات خارق‌العاده‌ای که دارم، تمایلاتی که در هزارتوی دلم پنهان کرده‌ام و تصورات عجیبی که از آدم‌ها و جهان دارم. من حرف بزنم و او گوش کند، من گلایه کنم از همه چیز و او فقط سکوت کند، من بغض کنم و او بی‌آنکه بپرسد چرا؛ دستانم را میان دست‌هاش بگیرد و سعی کند آرامم کند.
غم تاابد
قاصدک تنها💔🥀
دیدگاه ها (۰)

گاهی راحت‌تر است که با وجود اندوهی که در درونت موج می‌زند لب...

در من بسیار چیزها از بین رفتند؛که گمان می‌کردم تا ابد ماندگا...

ولتلومُوني اذا تعبان أحبلِي انسَانجان يحبله غير انسانچَم مره...

حضورش برایم اهمیتی نداشت،اما غیبتش خیلی آزاردهنده بود؛ __...

پارت ۱

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط