روزهابافکراودیوانهامشببیشتر

#روزها_با_فکر_او_دیوانه‌ام_شب_بیشتر
هر دو دلتنگ همیم اما من اغلب بیشتر

باد می‌گوید که او آشفته گیسو دیدنی‌ست
شانه می‌گوید که با موی مرتب بیشتر

تا مرا بوسید گفتم: آه ترکم کن، برو
عمق هذیان می‌شود با سوزش تب بیشتر

حرف‌هایش از نوازش‌های او شیرین‌تر است
از هر انگشتش هنر می‌ریزد از لب، بیشتر

یک اتاق و لقمه‌ای نان و کمی آغوش او
من چه می‌خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟...
دیدگاه ها (۰)

#آخر_ای_مغرور_گاهی_زیر_پای_خود_نگرزیر پای خود سر عجز گدای خو...

#تو_را_گم_می_کنم_هر_روز_و_پیدا_می_کنم_هر_شببدین سان خوابها ر...

#فاتحه_برای_امواتهمان روزی که دل میگیرد واشک در چشمان جاری…ر...

#دیگر_گلی_روی_حریر_دامنم_نیستآویز فیروزه به دور گردنم نیستگم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط