یه روزی یکی یه تیری از عشق به #قلبم زد
دست انداختم که تیر رو جدا کنم
تیر بعدی زد و قلب و #دستمو به هم دوخت
و از اون روز به بعد
من دیگه نه #دلم ن برای کسی میلرزه
نه #دستم تو دستای کسی جا میشه
نه #دست‌و‌دلم به کاری میره...
خیلی وقته حال من همینه....💔👌
دیدگاه ها (۰)

نميدانم اين موضوع از كجا ...تا به حالا مرا درگير خودش كرده ا...

یادته قلبم وشکستی..خواستم بگم خورده ریزه هاش جلوی پاته..مواظ...

گفتی چه کسی در چه خیالی به کجایی ،بی تاب توام ، محو توام ، خ...

‌‏روزهای خوبی نبود‏امّا من ‏در همان روزهای سخت هم‏تو را دوست...

شوهر دو روزه. پارت۷۴

فرار من

رمان بغلی من پارت ۳۲دیانا: دنیا رو سرم خراب شد دکتر منو با ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط