رفت برخورد بهش رفت و پشت سرش رو هم نگاه نکرد اون روز ا

رفت، برخورد بهش. رفت و پشت سرش رو هم نگاه نکرد. اون روز اگه نمی رفت میخواستم بهش بگم من هروقت میخوام بغلت کنم به جاش نگات می کنم. هروقت میخوام ببوسمت به جاش نگات میکنم. هروقت دلم میخواد رو مهره های کمرت نی لبک بزنم نگات میکنم. هروقت میخوام بگم هیچ جا نرو که نباشی زندون تنگ میشه این دنیای لاکردار، نگات میکنم. هروقت میخوام از همه دنیا پناه ببرم به امنیت بین بازوهای لاغر مهربونت، نگات میکنم. هروقت میخوام بدونی دوستت دارم نگات میکنم. میخواستم بهش بگم من آدم نگاه کردنم، آدم تماشا. آدم برنده شدن و تصاحب نبودم هیچ وقت، بس که می ترسم از نه شنیدن. از این که برنجی، از این که بری.
رفته بود. نشد اینا رو بهش بگم. عکسشو چسبوندم رو دیوار، وایسادم به نگاه کردن. روز شد، شب شد، روز شد. رفته بود. پاییز بود همیشه. بارون میومد تو اتاق ، انگار که خورشید ما رو یادش رفته باشه.... .
دیدگاه ها (۵)

از او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبوداز خود که زخم خورده‌ام ...

یه عمر از دور دوست داشتم...نه میشد دل رو زد به دریا و اعتراف...

یادمه میگفتن که : خدا به اندازه ی تحمل آدما بهشون سخت میگیره...

در جهان هریک از ما، پریزاد کمیابی هست. یک نفر هست که دوست دا...

🐹 : امروز روز تولد منه ، پس بیاین چیزی که من بخاطرش اینجا هس...

ترجمه پست نامجون :به خاطر اینکه دو روز پیش با لایوم خیلی ها ...

🐨 : در نهایت ، چون خیلیا اینو تماشا میکنن می‌دونم که همه نمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط