ه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
دیدگاه ها (۱)

باورت شد عشق اینجا ذلت است؟؟عاشقی سوزاندن حیثیت است؟؟؟باورت ...

همه یارانم به پریشانی که سیه شام و سحری دارمدل من! ین نکته ت...

می خواهمت چنانکه شب خسته خواب رامی جویمت چنانکه لب تشنه آب ر...

به لطف فاصله‌ها عشق پاک می‌ماند ...چگونه باشی و چشم از نگاه ...

یا اباالفضل العباس

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط