سلام
سلام
توی حرم امام رضا نشسته بود گل میگفت می خندید ودوستان مات ومبهوت نگاهش می کردن گفتم چه دل بزرگی داری با این همه درد باز می گوی ومی خندی با خندی غم ناکی گفت در این سرای گر مهمان شوی از درد صحبت نکن دل مردمی را شاد کنی این سلطان دردهایت را میزداید
توی حرم امام رضا نشسته بود گل میگفت می خندید ودوستان مات ومبهوت نگاهش می کردن گفتم چه دل بزرگی داری با این همه درد باز می گوی ومی خندی با خندی غم ناکی گفت در این سرای گر مهمان شوی از درد صحبت نکن دل مردمی را شاد کنی این سلطان دردهایت را میزداید
- ۵.۲k
- ۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط