ما غمگینتر بودیم از آنان

ما غمگین‌تر بودیم از آنان...
از آنان که آرامشان می‌کردیم،
از آنان که دردشان محرز بود و چشم‌ها را به گریه وا می‌داشت.
درد ما را نمی‌شد دید، اما همچون زخمی بر روی استخوان، عمیق بود و هرثانیه جان خسته‌مان را می‌سوزاند، که راه می‌رفتیم و لنگ می‌زدیم، که دراز می‌کشیدیم و رنج می‌بردیم، که خوابمان نمی‌برد، که شادی را احساس نمی‌کردیم، که لبخندهامان عمیق نبود...
درد ما مدت‌ها، آرام آرام با گوشت و استخوان ما عجین شده‌بود و ما به مزمن‌ترین حالتِ یک انسان، غمگین بودیم.
داشتیم از درون می‌سوختیم و حوصله‌ای برای شرح و گریستن نداشتیم.
داشتیم از درون می‌سوختیم و دیگران را آرام می‌کردیم، مرهم می‌شدیم و دلداری می‌دادیم.
نا آرام‌ترین بودیم و می‌گفتیم: آرام باشید، درست می‌شود.
و خودمان با درد لاعلاجی بر جان، ایستاده‌بودیم و باور داشتیم درست نمی‌شود...🦋🦋

یعنی بعد ازتحمل این هجم دلتنگی و دربه دری و حسرت،قبل مرگم تورا خواهم دید؟😭😭

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

از تــــو می نویسم موهــــایم تشنــه لمس دستهای تو از من می ...

دل من در هوسِ روے "تـو" اے مونس جانخاڪ راهیست ڪـہ در دست نسی...

لا تَخَف وَ لاتَحزَن، إِنّا مُنَجّوكَ‏(عنکبوت۳۳)نترس و غمگین...

غرور اسلیترینی (فصل ۲) P3

#رویای #جوانی#پارت_۸خیلی خوشحال بودم که یکی دیگه تو گروهمون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط