من از راهی دور

برای خواندنِ خواب های تو آمده‌ام،

من از راهی دور

برای گفتن از گریه های خویش

راهی نیست،

در دست افشانیِ حروف

باید به مراسمِ آسانِ اسمِ تو برگردم،

من به شنیدنِ اسمِ تو عادت دارم

من

مشقِ نانوشته ام به دستِ نی،

خواندن از خوابِ تو آموخته ام به راه

من

بارانِ بریده ام به وقتِ دی،

گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه

به من بگو

در این برهوتِ بی خواب و طی،

مگر من چه کرده‌ام

که شاعرتر از اندوهِ آدمی ام آفریده اند؟
دیدگاه ها (۰)

وقتی از چشم کسی بیفتی،مثل یک قطره اشک…دیگه فرقی نمیکنه کجا ب...

اصرار میکنم... اصرار میکنم...آری اصرار ، اصرار به کاری که نک...

رفیقباد بهاریست می آیدمی نوازد، می رقصدمی خواند، می سازدمانن...

و چـه زیباست رسـیدن دوباره بـه روز زیبای آفـرینش …و چـه اندا...

( گناهکار ) ۹۹ part دستشو عقب کشید و با گریه داد زد آن خانم ...

#سنگدل part 23جینو ترسید از خواب پرید این خواب ها چی بود؟چرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط