نذری که قبول شد...

👧🧒 #قصه_های_رمضان

※ نذری که قبول شد

دستم را زیر شیر آب گرفتم؛
آب کف دستم قلپ قلپ جمع می شد و از لای انگشتانم پایین می ریخت،

لب های خشک شده‌ام را به آب، نزدیک کردم. یک نفر از رو به رو داشت نگاهم می کرد.
پسرک ژولیده ای با چشمان سیاهش زل زده بود به دستانم...

یاد حرف مامان افتادم: با زبان روزه نروی فوتبال!

تشنگی امانم را بریده بود! پسر اما هنوز نگاهم می کرد...


دانلود قصه سوم رمضان، از سایت کودک منتظر :
👈 نذری که قبول شد

«استدیو "داستان کودک" #انسان_تمام »

Kids.montazer.ir

#ماه #ماه_مبارک_رمضان #ماه_رمضان
#قصه #داستان #کودک
#مادر #پدر #دخترونه #پسرونه #زندگی #زندگی_خوب
#کلیپ #کلیپ_جدید
دیدگاه ها (۰)

گاهی انگار مادرها علم غیب دارند!

آجیل مهربونی🥜

رفتن به کجا؟ ...

بهار قرآن ❤️🌹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط