آنقدر از تو مینویسم

آنقدر از تو مینویسم...
آنقدر از تو میگویم...
که همین کلمات برای بازگرداندن تو با مهتاب هم قسم شوند!
و با کالسکه ی نقره ای سحر برای یافتنت به هفت شهر عشق سفر کنند...
می دانم در همان کوچه ی اول...
سر همان پیچ نخست!
همانجا که خودم را جا گذاشتم
به انتظارم نشسته ای!
تو شهرزاد هزار و یک شب عاشقی کردن های منی!
میدانم که می آیی!
نیایی در شب اول قصه خواهیم ماند!
دیدگاه ها (۰)

بخدا قسم که تومنو نمیخوای چون ذره ای بفکرمن نیستی یکبارنگفتی...

هیچوقت هیچکسیو نداشتم که تولحظه های نیازم کنارم باشه ،وقتی ا...

عاشقی دیدم که از معشوقه حسرت می خریدتکه تکه قلب را می داد و ...

بیفایده است هرکسیرو لایک میکنم لایک نمیشه پست مبزارم متنش می...

خیال بودنت آنقدر شیرین است برای دلم که گاهی اوقاتدست خیالت ر...

‍ نیایش شبانه با حضـــــرت عشق  خدایا🤲بضاعت من به قدری است ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط