تمام آنچه میخواستم
حضور آرام تو بود کنارم…
جایی که اندوه کمرنگ میشود
و -خواهش
در آغوش نفسهای داغ تو خاموش…
تو در قلبم چیزی کاشتی،
یک بذر کوچک از جنس دوستداشتن
و حالا درونم جنگلی بیانتها روییده
که ریشههایش با جانم گره خوردهاند..
هر نفسی که میکشم
عطر حضور تو را در عمق وجودم حس میکنم؛
و شاید روزی همان عطر آشنا
راه تو را دوباره به قلب من بازگرداند.. .
حضور آرام تو بود کنارم…
جایی که اندوه کمرنگ میشود
و -خواهش
در آغوش نفسهای داغ تو خاموش…
تو در قلبم چیزی کاشتی،
یک بذر کوچک از جنس دوستداشتن
و حالا درونم جنگلی بیانتها روییده
که ریشههایش با جانم گره خوردهاند..
هر نفسی که میکشم
عطر حضور تو را در عمق وجودم حس میکنم؛
و شاید روزی همان عطر آشنا
راه تو را دوباره به قلب من بازگرداند.. .
- ۴.۷k
- ۱۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط