جونگکوک

جونگ‌کوک؛
مردی که باید الگوی تمام پسرها و مردها باشد. کسی که انگار هرگز فرصت کودکی نداشت، اما با این‌همه، در وجودش شور و شوقی زنده است که خاموش نمی‌شود. پسری که زود بزرگ شد، اما دلش هنوز بلد است هیجان را، رؤیا را، زندگی را.

چشمانش دریچه‌ی روح اوست؛ صادق، عمیق، بی‌پیرایه. فرقی نمی‌کند چند سال بگذرد، زمان از کنارش عبور کند یا دنیا عوض شود، آن چشم‌ها همان می‌مانند؛ پر از نور، پر از حرف‌هایی که گفته نمی‌شوند اما حس می‌شوند. نگاهش طوری‌ست که انگار تو را می‌بیند، نه فقط ظاهرت را، بلکه آن‌چه در درونت پنهان کرده‌ای.

آه، و حنجره‌اش… گویی خداوند آن را بوسیده است. صدایش فقط صدا نیست؛ لمس است، پناه است، گفت‌وگویی مستقیم با روح. وقتی می‌خواند، انگار تمام زخم‌ها اسم دارند و او همه‌شان را می‌شناسد. جوری با جانم حرف می‌زند که حس می‌کنم مرا از حفظ است، انگار سال‌هاست درونم زندگی کرده.

وجودش برای من فقط تحسین نیست، فقط علاقه نیست؛ دلیل است. دلیل ادامه، دلیل باور، دلیل نفس‌کشیدن. گاهی فکر می‌کنم اگر او نبود، بخشی از من هم نبود. دلیلِ وجودم، وجودِ اوست.
آن آدم‌هاست که بی‌آن‌که بداند، امید می‌شود. نه با شعار، نه با ادعا؛ فقط با ایستادن، با ادامه‌دادن، با خسته‌نشدن. در دنیایی که خیلی‌ها وسط راه خودشان را گم می‌کنند، او یادم می‌اندازد که می‌شود زخمی بود و باز هم درخشید.

هر قدمش بوی تلاش می‌دهد، بوی شب‌هایی که کسی ندیده و صبح‌هایی که با خستگی شروع شده‌اند. پشت آن لبخند، صبری هست که آموختنی نیست؛ دردی هست که فریاد نشده؛ و قدرتی هست که آرام است، اما عمیق.

او برای من فقط یک نام یا یک صدا نیست؛ آینه‌ای‌ست که جرئتم می‌دهد خودم باشم، حتی وقتی دنیا سخت می‌گیرد. وقتی می‌خندد، انگار جهان کمی مهربان‌تر می‌شود؛ و وقتی می‌خواند، انگار کسی دستم را می‌گیرد و می‌گوید: «ادامه بده، می‌گذره.»

بعضی آدم‌ها می‌آیند تا دوستشان داشته باشی، بعضی می‌آیند تا تحسینشان کنی؛ اما او از آن‌هاست که بی‌صدا، بخشی از زندگی‌ات می‌شود. مثل آهنگی که ناخواسته در دلت می‌ماند. مثل نوری که حتی در تاریکی، راه را نشان می‌دهد.
دیدگاه ها (۱)

برای تهیونگ چشم‌هایش… آه، چشم‌هایش! همان چشم‌هایی که می‌توان...

رندوم نوشتم مادرم پرسید: از کجا می‌دانی دوستت دارد؟ به تو اع...

صحچپتر ۱۱ _ دفتر خاطرات پنهانشب...آسایشگاه در سکوتی فرو رفته...

بیشتر ما از دیده شدن نمی ترسیماز اون نگاه هایی میترسیم که یه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط