#دل_بی_تو_هوای_می_و_میخانه_ندارد
بی گردش چشمت سر پیمانه ندارد
خمیازه کشیدیم بجای قدح می
ویران شود آن شهر که میخانه ندارد
آئینه چه داند که در او عکس رخ کیست
عاشق خبر از جلوه‌ی جانانه ندارد
بی‌ساخته حسنی است جمالش که چو خورشید
هر صبح به کف آینه و شانه ندارد
فانوس دلی نیست که در پرده‌ی پندار
شمعی ز تجلی تو در خانه ندارد
عشق تو چه داند که دل ما به چه حال است
آتش خبر از سوزش پروانه ندارد
غم را چه غم است اینکه خراب است دل ما
سیلاب بهاری غم ویرانه ندارد
از صحبت عاقل نگشاید دل عاشق
بیزارم از آن شهر که دیوانه ندارد
دولت چو دهد دست، دنی را چه خوش آید
خوابیدن پا حاجت افسانه ندارد
تکلیف وطن چیست نجیب این همه دل را
خواهش چو به کاشان و به کاشانه ندارد...🐬
دیدگاه ها (۳)

#تـو_روز_و_روزگار_مـن بی تـو روزای شـادی نیستــتو دنیای منـی...

#شهریور_را_باید_قدم_زدکوچه به کوچهخیابان به خیابانشهریور را ...

#‌‌دل_یک_نفس_از_فکر_و_خیالِ_تو_تُهی_نیست...🐬

#نکند_فکر_کنی_در_دلِ_من_یادِ_تو_نیست گوش کن نبضِ دلم زمزمه‌ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط