درد نیز لذت است،
نفرین نیز آفرین است،
شب نیز خورشیدی است، دور شو! وگرنه خواهی آموخت که فرزانه نیز دیوانه ای است . _ آیا این خدایان نیستند که اینگونه زندگی می کنند؟ تنها، منزوی، یکه.
ناآشنا با نوری که از آنان ساطع شده است. واقعیت این است که آنها به ندرت مایه ی زحمت می شدند. به تدریج به حضورشان عادت کرده بودم. از اینکه برایشان ناشناخته بودم به وجود می آمدم.
دیدگاه ها (۰)

چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانمکه گر دستم دهد از خویش هم ...

«به‌راستی رنج و راحت رابطه‌ی عجیبی با یکدیگر دارند. گرچه هرگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط