گریه جیسو اشکمو واقعنی درآورد
بچه ها میخوام امروز که مدرسه بودیم رو براتون تعریف کنم🎀🤏🏻
امروز ما جشن معلم و دختر داشتیم بعد تا زنگ 4 جشن بودین بعد که اومدیم سر کلاس به معلممون گفتیم درس نده و اینا بعد یکی از بچه های کلاس زد زیر گریه(نگید این خیلی پیکمیه آخرین سالیه که باهمیم) بعد چنان عررر زد که همه گریه کردن منم از اون دسته هایی ام که اول میخندن بعد گریه میکنن
اره دیگه بنده زدم زیر گریه بعد چون دیگه سال آخرمون بود همدیگرو بغل میکردیم و اینا 2 تا از بچه های کلاسمون(دیجی ها) اونطرف مسخره بازی در میاوردن و اصن گریه نمیکردن بعد من رفتم کل بچه هامونو بغل کردم بعد اون یکی که منو دید یکمی گریه اش گرفت بعد بغلش کردم دیگه گریه نکرد😐بعد اون یکی رو که بغل کردم زد زیر گریه😭
2 تا از دوستای صمیمم مثه چی عرررر میزدن بعد اره دیگه بردنمون تو حیاط مدرسه صورتمون شستیم بعد من دیگه گریه ام بند اومد رفتیم رو کلاس برا اینکه بچه ها گریه نکنن آهنگ میخوندمو میرقصیدم و مسخره بازی در می اوردم بعد با معلممون یه بازی بود که دانش اموزا حرف میزدن باید معلم تشخیص میداد کیه بازی کردیم و دیگه زنگ خونه خورد و رفتیم خونه هامون💔
امروز ما جشن معلم و دختر داشتیم بعد تا زنگ 4 جشن بودین بعد که اومدیم سر کلاس به معلممون گفتیم درس نده و اینا بعد یکی از بچه های کلاس زد زیر گریه(نگید این خیلی پیکمیه آخرین سالیه که باهمیم) بعد چنان عررر زد که همه گریه کردن منم از اون دسته هایی ام که اول میخندن بعد گریه میکنن
اره دیگه بنده زدم زیر گریه بعد چون دیگه سال آخرمون بود همدیگرو بغل میکردیم و اینا 2 تا از بچه های کلاسمون(دیجی ها) اونطرف مسخره بازی در میاوردن و اصن گریه نمیکردن بعد من رفتم کل بچه هامونو بغل کردم بعد اون یکی که منو دید یکمی گریه اش گرفت بعد بغلش کردم دیگه گریه نکرد😐بعد اون یکی رو که بغل کردم زد زیر گریه😭
2 تا از دوستای صمیمم مثه چی عرررر میزدن بعد اره دیگه بردنمون تو حیاط مدرسه صورتمون شستیم بعد من دیگه گریه ام بند اومد رفتیم رو کلاس برا اینکه بچه ها گریه نکنن آهنگ میخوندمو میرقصیدم و مسخره بازی در می اوردم بعد با معلممون یه بازی بود که دانش اموزا حرف میزدن باید معلم تشخیص میداد کیه بازی کردیم و دیگه زنگ خونه خورد و رفتیم خونه هامون💔
- ۳.۲k
- ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط