استوری عاشقانه دستای تو

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد
گونه‌های خیسمو دستای تو پاک می‌کرد
حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب
چرا بیصدا شده لب قصه‌های خوب
من که باور ندارم اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده




#داریوش
دکتر...
اون تهِ تهِ گوشه دلم درد میکنه، گفتم بیام بهداری نشون بدم، دندونم که درد میکرد گرفتی کشیدی انداختی دور، قربون دستت این دلمونم بکش بنداز دور...، جای خالی دندونم اذیتم میکرد ولی این جای پرش بیشتر اذیتم میکنه...
اصلا بیا عصب کشی کن، عصب دلبرو ازش بکش بیرون...
یادته؟ بهت گفتم تو دلم باشه خیالم راحته؟ اما دیگه خیالم راحت نیست، از وقتی رفت با اون یارو جدیدیه خیالم راحت نیست.
پاییز نصف شد ولی رنگ لباس قشنگای تو گنجشم ندیدیم، نگفتم بهت حتی لاک قرمز و بافتنیاشم با خودش برده سگ مصب، بادم زد برگ درخت پیره رو ریخت حیاط آسایشگاه، رد پاهای اونور خطشم گم کردیم، جمشید از وقتی خیره شده تا پاییزه هر سال محل بهمون نمیذاره، جوابمونم نمیده لاکردار...
دلم میخواد عین زن و شوهر اتاق بغلیه دست جمشید بگیرم تیکه و پاره بریم از این آسایشگاه.
دکتر سیگار داری؟... 🍁

.
@boof_graphy
دیدگاه ها (۰)

استوری عاشقانه

استوری عاشقانه برف آمد

استوری عاشقانه ای عشق

استوری عاشقانه حس می‌کنم

p10

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

متن ارسالی از مخاطبان سلام عرض می کنم خدمت همه شمامی خوام با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط