یک روز آفتابم

یک روز، آفتابم؛
کوچه های امید و شور و شعف را
چنان دوره‌گردی مشتاق،
میگردم...
روز دیگر
مردابی خاموشم،
ساکن دیار یأس...
در سر رویای نیلوفرهای شاداب می‌پرورانم اما در آغوشم رنج می‌رویَد!
گویی دیگر ثبات در من جریان ندارد...
-
دیدگاه ها (۱)

در تمام شلوغی شهر یک نفر تورا بفهمد کافیست 🖤🍃

فاقد هرگونه احساس 🖤😔

حرف حساب

زندگی درد قشنگیست .که جریان دارد .

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط