half brother فصل ۲ part : 4

ویکتوریا پرسید : تا کی مرخصی داری؟
گرتا : امروز صبح بهشون زنگ زدم و بهشون اطلاع دادم و امروز رو به خاطر مراسم جونگسو معافم کردن همینطور بقیه ی هفته رو مرخصی گرفتم
شاید بتونم مامانم رو راضی کنم تا با خودم به شهر ببرمش تا زمانیکه حال روحیش روبه راه بشه
ویکتوریا : کسی به جونگکوک اطلاع داده
فقط شنیدن اسمش باعث شد که دلم به هم بپیچه
گرتا : نامجون و کلارا به تمام امور رسیدگی میکنن و اونها تمام آشنایان رو باخبر کردن من مطمئنم که به اون هم خبر داده...به خاطر وجود مادرم روابط جونگکوک و جونگسو خیلی تیره و تار شده بود و به همین خاطر اصلا مطمئن نیستم که حتی اون بیاد
ویکتورا : خب اگه اون بیاد چی؟ اونوقت تو چیکار میکنی؟
عصبی به دوناتم به گازی زدم و گفتم
+ چیکار میتونم کنم
ویکتوریا درباره ی اتفاقی که بین من و جونگکوک افتاده بود میدونست چون من بارها و بارها هر بار که دلتنگ میشدم برای اون تعریف میکردم. اما یه چیزهایی رو برای خودم نگه داشتم چون بعضی از اون کارهایی کردیم خیلی خیلی صمیمانه و شخصی بود
و من نمیخواستم تجربه ها و خاطرات قشنگم رو با کسی شریک بشم . با اینکه فقط برای یک شب بود ولی میتونست برای تمام عمرم کفایت کنه
ویکی قهوه اش را مزه مزه کرد و گفت : پس فکر میکنم باید صبر کنیم و ببینیم.....
گرتا : مادرم در اولویته. نمیتونم به این فکر کنم که جونگکوک میاد یا نه
آن شب نامجون و کلارا منو مادرم را برای شام دعوت کردند از زمانی که به اونها گفتم مادرم بیشتر ساعت روز در اتاقشه و گریه میکنه اصرار کردند که اون رو به بیرون خونه برای خوردن غذا ببرم ....
زمان صرف شام مامانم خیلی آروم بود و اصلا به غذا دست نمیزد . فقط پشت سر هم مشروب میخورد
فردا مراسم خاک سپاری بود و من از الان دل تو دلم نبود
من احتیاج داشتم یه چیزایی رو بفهمم
بالاخره ازش پرسیدم : به جونگکوک خبر دادید؟
به سختی بغض گلویم رو فرو خوردم
کلارا جواب داد : بله امروز با جونگکوک حرف زدم وقتی بهش گفتم خیلی ناراحت و غمگین شد اما شرایط جوی مناسب نبود تا فورا خودشو برسونه
کافی بود تا اسمش رو بشنوم اونوقت تمام وجود به لرزه می افتاد
گرتا : اون الان کجاست ؟
کلارا : هنوز توی کالیفورنیا زندگی میکنه نزدیک مادرش یونا
گرتا : شماره تلفنش رو داشتید؟
کلارا به شوهرش نگاه کرد و با تردید گفت: ام ....نامجون با او در تماس بود
میدونیم که اون و جونگسو به رابطه وحشتناک داشتند نامجون چند سال پیش سعی کرده بود که مداخله کنه که با وجود رابطه ی پیچیده ی جونگکوک و جونگسو راه به جایی نبرد .

های گایز اینم از پارت هدیه 🎁 لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
دیدگاه ها (۳)

half brother فصل ۲ part : 5

half brother فصل ۲ part : 6

half brother فصل ۲ part : 3

half brother فصل ۲ part : 2

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط