مردجان سعی نکن زن را بشناسی خودش هم خود را خوب نمیشنا

مردجان ، سعی نکن زن را بشناسی ، خودش هم خود را خوب نمیشناسد . زن ترکیب دلچسب غریبی است از شوکران و شهد، لذتی جانکاه ، مرگی زندگی بخش . فقط یاد بگیر که کنارش بمانی ، از دستهایت برایش پناه بسازی نه قفس ، و تن بدهی به بازیهای بی پایان ذهنش . از زن نترس . حوا قرار نیست وسوسه ات کند ، حوا فقط یادت می دهد میوه های ممنوعه را امتحان کنی . زن تن نیست ، زن زبان نیست ، زن بوسه لبان خداوند است بر روح بشر ، هنگام خلقت . زن آمیزه مهر و خشم است ، اگربخواهد آغوشی مقدس است که به سادگی دردهای تن و روحت را تسکین می دهد ، و اگر بخواهد توفانی مهیب است که به سادگی تن و روحت را متلاشی می کند .
کنار زن جنگل دنیا جای بهتری است مردجان . فقط یادت باشد ، زن بودن هنری است که بسیاری از ماده های این جنگل زندگی ندارند . چنان که مرد بودن شباهتی به نر بودن ندارد ....
دیدگاه ها (۸)

باورکن سخت استخیلی هم سخت است اینکه بدون خودم برایت آرزوی خو...

جایی میان قلب هستکه هرگز پر نمی‌شودما در همان فضاانتظار می‌ک...

گمانم یک جای سخت قصه علاقه، وقت اجبار به ایفای نقش تلخ و درد...

آدمِ دل بسته به معشوقی که ندارد و نیست ، رقاصی افلیج و بی سر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط