{من..اصلا اومدم برات شهید بشم..}
قصه جریحه دار شد آن طرف پیاده رو
عقل صدا زد که بمان..عشق صدا زد که برو
وقت چه بود آن غروب؟..وقت قیامت تو بود
فرق تو با بقیه چیست؟ فرق تو غیرت تو بود..
تیغ زدند بی هوا، دشنه زدند بی خبر
کوچه به حرف آمده؛ چند نفر به یک نفر؟
آن چه همیشه و هنوز کوچه به کوچه جاری است؛ قصه سربداری و غیرت سبزواری است
هیچ غمی برای ما مثل غم تو داغ نیست
مرگ تو انتخاب بود، مرگ تو اتفاق نیست
این که به پیشگاه مرگ زخمی ایستادن است
وای برادر من است...
آه برادر من استـ🥀
{هدیه به شهید غیرت، شهید آرمان علیوردی}
#ایران_من
{اسرا_بانوی فلسطین🇵🇸🇮🇷🇾🇪💪🏻}
عقل صدا زد که بمان..عشق صدا زد که برو
وقت چه بود آن غروب؟..وقت قیامت تو بود
فرق تو با بقیه چیست؟ فرق تو غیرت تو بود..
تیغ زدند بی هوا، دشنه زدند بی خبر
کوچه به حرف آمده؛ چند نفر به یک نفر؟
آن چه همیشه و هنوز کوچه به کوچه جاری است؛ قصه سربداری و غیرت سبزواری است
هیچ غمی برای ما مثل غم تو داغ نیست
مرگ تو انتخاب بود، مرگ تو اتفاق نیست
این که به پیشگاه مرگ زخمی ایستادن است
وای برادر من است...
آه برادر من استـ🥀
{هدیه به شهید غیرت، شهید آرمان علیوردی}
#ایران_من
{اسرا_بانوی فلسطین🇵🇸🇮🇷🇾🇪💪🏻}
- ۲.۶k
- ۱۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط