استادشجریان

#استاد_شجریان
غزل شماره ۶۱۵ #سعدی
مرا مپرس که چونی ، به هر صفت که تو خواهی
مرا مگو که چه نامی ، به هر لقب که تو خوانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پرده‌ها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت
ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می‌روی به سلامت سلام من برسانی
دیدگاه ها (۳)

ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن، در هر کار و هر حال. زن...

#۲۲بهمن۱۴۰۰مبارکباد🇮🇷🌺 .✍ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیمدر ...

با خودم عهد کرده ام شاد باشم ؛بیخیالِ قضاوت ها ...متمرکز می ...

شب فرصتی ست تابه رؤیاهایمان فکر کنیمشاید صبحِ فردامحال ترین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط