مثل شمعی سوختم آهسته هر شب پای تو

مثلِ شمعی سوختم آهسته هر شب پای تو
تا به آرامش رسیدم از تو و غمهای تو

سرزمینِ سینه ات هم قد دریاها و من
قطره ای ناچیز بودم در دلِ دریای تو

چشمِ تو فرقی ندارد مست باشد یا خمار
من دلم میگیرد از چشمانِ باران زای تو

بی اراده میدود سمتت دلِ من چاره چیست؟
باز کن آغوشِ خود را تا شود رسوای تو

سالها سختی کشیدم تا شوی لیلای من
ایستادم تا شوم مجنون ترین در پای تو...🦋🦋

یادوندا گالسن.....💔
دیدگاه ها (۰)

چرا واقعا با اونی که خیلی دوسش داریم بیشتر دعوا میکنیم؟ اونی...

دلم آغوشِ تو را ميخواهد؛نه لحظه، نه دقيقه اى، نه يك ساعتى،شب...

الحق و والنصاف که چشمان تو دیوانه کننده استخندیدن تو لذت پرو...

شبیه موج میرقصم در اقیانوس گیسویترها در باد شب گیرم شدم محبو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط