خواستم تا ته این قصه بمانم که نشد

🍒🌱خواستم تا ته این قصه بمانم که نشد
غزلی از ته دل با تو بخوانم که نشد
خواستم حادثه باشم، که بیفتم به دلت
لذت عشق به خونت بِدَوانم که نشد
خواستم اشک مرا پاک کنی در بغلت
تن در آغوش غریبت بِرَهانم که نشد
خواستم دست تو بر شانه‌ی من تکیه کند
و تو را مال دل خویش بدانم که نشد
خواستن نیست توانستن و من از ته دل
خواستم آتش عشقی بِنِشانم که نشد🍒🌱
((فاطمه سادات بحرینی))
دیدگاه ها (۴)

🌱🍒ﺩل بسته ﺍﻡ ﺑﻪ ﻏﻢ، ﮐﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡﯾﺎ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺪهﺳﺖ ﻭ ﯾﺎ...

🍒🌱یک روزتمام شعرهایم را بر می گردانمبه زادگاهشانبه چشمهایت.🍒...

🍒🌱غرور چشم هایم از نفس افتاد و غم داردچه باک از بیم رسوایی ،...

#گیلان_من #باقلی_پلو_و_گردن_گوسفند

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط