عاشقانه با بابا بودن😭😭

چیزی که اَزَت  توویِ خاطرمِه
چِشمای خیلی قشنگه مگه نه؟
واسه اون نگاهِ پشتِ پنجره
دلِ من دوباره تنگه مگه نه؟
چیزی که اَزَت تووی خاطرمه
موهای مشکی و صافه مگه نه؟
یکی دوست داشت که یه شب
تا خودِ صبح
اونارو به‌هم ببافه مگه نه؟
چیزی که ازت تووی خاطرمه
از روزای نوجوونی میومد
اگه اشکی رو گونه‌ی تو بود
بارون هم با نگرونی میومد
چیزی که ازت تووی خاطرمه
یه لباسِ رنگِ روزای خوشی
یه جوری بغل می‌کردی مَنو
که اِنگاری داری یکی‌یو می‌کُشی
چیزی که ازت تووی خاطرمه
اینه که یک‌روز
توو یک‌عکس بودیم
یه غمی چِشمامونو گرفته بود
شاید اون‌روز
هردو بَدعکس بودیم
تو بگو ازم چی توو خاطرته
دَردِدل خیلی زیاده مگه نه؟
شال و روسَریم به جای دستِ تو
حالا توو دَستای بادِه مگه نه؟
مگه نه ... ؟!😭😭
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های من

عاشقانه

پندانه روانشناسی

عاشقانه بیاد بابا😭😭

خانواده؟کلمه ی عجیبیه تاحالا نداشتمش یه نوع زجره یا چی؟؟؟تنه...

پست جدیدددکپشن :اوایل پیجم بود در تلاش بودم معرفی شمشنیده شم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط