تک تک قصههای مادر بزرگ به حقیقت پیوست

تک تک قِصه‌های مادر بزرگ به حقیقت پیوست
او راست می‌گفت:
همیشه «یکی بود، یکی نبود»
گاهی «رسیدن به هم قسمت نیست»
«بالا رفتیم ماست بود»
«بودنمان راست بود»
«پائین آمدیم دوغ بود»
«عشق همش دروغ بود.»‌
نمی‌دانم این روز‌ها را از کجا دیده بودی مادربزرگِ خوبم؟


#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس
#بانوی_احساس
#گوناگون
#ویسگون
دیدگاه ها (۰)

😂😅#کلیپ_طنز#دلنوشته_های_ناب_گل_یاس #ویسگون

از فاصله های خیلی دور از تهِ نسبت های نداشته انگار جایی نوشت...

به سلامتی مادر که خمیده ترین ایستاده دنیاست.🍃یه چیزایی رو تا...

گاهی دلت هیچ چیز نمیخواهد جز یک فنجان چای، جایِ خلوت و دنج و...

پارت ۵ فصل ۲ که حذف شده بود

پارت ۹۸ فیک ازدواج مافیایی(پارت آخر)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط