گفت بلاخره روز مجبور فراموشش ن
گفت: بلاخره يروز مجبورى فراموشش كنى!
گفتم: رفت و اومد باد رو تا حالا ديدى؟!
تو دستات گرفتيش؟
تونستى نگهش دارى يا پرتش كنى اونور؟
گفت: نه!
گفتم: عصرى نشستى تو بالكن دارى برگه صحيح ميكنى يهو بيخبر ميپيچه تو برگه ها بِهمشون ميريزه...!
يادِش باده!
يهو مپيچه بهم و بهمم ميريزه!... 💔🍃
گفتم: رفت و اومد باد رو تا حالا ديدى؟!
تو دستات گرفتيش؟
تونستى نگهش دارى يا پرتش كنى اونور؟
گفت: نه!
گفتم: عصرى نشستى تو بالكن دارى برگه صحيح ميكنى يهو بيخبر ميپيچه تو برگه ها بِهمشون ميريزه...!
يادِش باده!
يهو مپيچه بهم و بهمم ميريزه!... 💔🍃
- ۱۰.۳k
- ۰۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط