کلاس چهارم که بودم تو برگه واسه خودم نوشته بودم می‌خوام با جونگکوک ازدواج کنم (آخه تو رو چی به
جی کی) البته اون موقع خیلی رویا پردازی میکردم
و اینکه من اون برگه رو نمی‌دونم براچی نگه داشته بودم تا اینکه دیشب مامانم بعد از سه سال اونو دیده و تو حرف هاش میگه پس میخوای با جونگکوک ازدواج کنی چند بار هی میگفت پس میخوای با جونگکوک ازدواج کنی
داشتم از خجالت آب میشدم آخه من اونو با عقل بچگیم نوشتم انقدر به رو نیار دیگه
و چون مامانم از بی تی اس بدش میاد اون لحظه نمی‌دونستم باید بخندم یا گریه کنم
دیدگاه ها (۰)

فقط می‌خوام ازشون تشکر کنم:)

بیش از حد دلم میخواست تصویرم اونجا باشه😢

کاش اینا رو واقعاً به من میگفتی 😥

#هیونجین

عجب !!!نمی دونستم اون بازی Restore Your Island هم که قبلا نق...

فیک عروس مافیا part 5نشستم داخل ماشین که یه مردی نشسته بود ف...

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط