پر از گلایه و دردم، پر از پریشانی
پر از نوشتن شعری که تو نمی‌خوانی

دلم گرفته از این غصه‌های از سر هیچ
دلم گرفته از این بغضهای طوفانی

دلم گرفته از این حرفهای تکراری
از این "به من چه""برو بی خیال"خود دانی

از اینکه می‌رسی از راه و می‌روی ناگاه
فقط به نیّت اینکه مرا برنجانی

از اینکه آخر هر بار درد دل کردن
رسیده‌ام به پریشانی و پشیمانی

دلم گرفته و امشب دوباره تنهایی
و باز شعر جدیدی که تو نمی‌خوانی...🦋🦋

دارخمادان دلی اولموشام انصافون اولسون نازلی جیرانم🫂
دیدگاه ها (۰)

عشق یعنی با تو خواندن از جنون عشق یعنی سوختنها از درون عشق ی...

مامان هستــ وقتی خسته‌ای،مامان هستــ وقتی از عالمـ و آدمـ دل...

#دلبرمیخواستم اسیرِ دنیایی باشم که توآن رابرایم ساخته باشیبه...

من عاشق برگ گلی از روی محبت افسوس گلم چیده شده به دست حسرت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط