خسته ام

خسته ام؛
آنقدر خسته که دوست دارم
سوار آخرین اتوبوس جا مانده در جاده شوم..
روی آخرین صندلی کنار شیشه بنشینم و
با دستانم،خودم را بغل کنم
خودم را در شالگردنی که دور گردنم پیچیده است فرو ببرم و
سرم را به شیشه سرد اتوبوس تکیه بدهم..
چشمانم را ببندم و بدون فکر کردن به اینکه اتوبوس کجا میخواهد برود،بروم..
چشمانم را ببندم و یک لحظه هم فکر نکنم که اصلا مقصدم کجاست
فقط بروم..
فقط بروم تا انتهای دنیا!

#محسن_نامجو
دیدگاه ها (۹)

زنِ بغض آلودِ ساکت ؛یا مُرده‌ایست در درون یا آتَشیست زیر خاک...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط